ارایشگاهی که میروم را چند خواهر با هم اداره میکنند‌‌ خواهرانی هنرمند که بسیار شوخ و با انرژی و دوست داشتنی هستند. امروز کمی کارم طول کشید و همچنان که منتظر اتمام کار بودم خانمی همسن من که از دوستان خواهران ارایشگر بود شروع کرد به تعریف کردن از مراسم عقدش و هدایایی که خانواده های دوطرف داده بودند. ۱۴ سال پیش ازدواج کرده بود‌. از شاباشهای ۵۰۰ تومانی می گفت و از سالنی که نمیگذاشتند آهنگی برای رقص پخش شود. جالبترین قسمت ماجرا مربوط به هدیه ی پدرشوهرش سر سفره ی عقد بود‌. میگفت پدرشوهر یک سیم کارت ۹۱۹ با اعتبار شارژ دوهزار تومانی سر سفره ی عقدش داده بود در حالیکه اصلا  تلفن همراه نداشتم

با تعریف کردنهای این خانم یاد پیرمرد و کارهایش افتادم که متاسفانه هیچ خاطره ی مثبتی برایم رقم نزده است!

+ سنجاق شود به پستهای پیرمرد




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها