وقتی فهمیدم نامش هم نام ساز قبلی ام است ناخودآگاه توجهم به سمتش جلب شد. همراز دانش آموز پایه ی دهم است. دختری با تیپ پسرانه. مدل موهایش همان روز اول برایم سوال بود که چرا اینگونه موهایش را تیغ انداخته است؟ ردیف اول سمت در کلاس مینشیند و بسیار حواس جمع درس گوش میدهد. همان شش دانگ بودنش هم بیشتر مرا شیفته اش کرد. همراز از ان دست دانش اموزانی است که نه تنها خودش حواس جمع است و درس گوش می دهد بلکه سوالات همکلاسیانش را در خصوص درس حین تدریس من جواب میدهد. بسیار اتفاق افتاده است که دانش اموزی سوالی مطرح می کند و من متوجه ی گیر کار نمیشوم و از او میخواهم سوالش را تکرار کند و در این فاصله دانش آموز دیگر با اشاره ای کوتاه مشکل دوستش را رفع می کند انگار می داند گیر کار کجاست. همراز از آن دست بچه هاست. بودنش در کلاس را دوست دارم و با نگاه کردن به چشمان مشتاقش انرژی میگیرم. همراز چند روزی بود که حالش خوش نبود. مدام به فکر میرفت و به گوشه ای خیره می شد. می فهمیدم از چیزی ناراحت است ولی نمیدانستم از چه! زنگ تفریح صدایش کردم و از او دلیل ناراحتیش را پرسیدم. ابتدا طفره میرفت که چیزی نیست ولی بعد به موهایش اشاره کرد و گفت م سر این موضوع دعوا دارم. مادرش دبیر فیزیک است و بسیار حساس روی درس و رفتار همراز. مادر مخالف تیغ زدن موهای دختر است و سر این جریان با هم به مشکل برخورده اند. نمیدانستم چه باید میگفتم. همراز در سن و سالی است که علایقش برایش اهمیت دارد و دوست دارد به هر طریقی به آنها جامه ی عمل بپوشاند و این وسط هم خانواده هم به حق به زعم من ساز خود را میزند.

عکسهای همراز را در اینستایش میدیدم. موهای پسرانه. تیپ پسرانه و بدون حجاب در یک مکان عمومی با همکلاسی هایش!



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها