خسروانی و چهارمضراب دلکش را باید تحویل می دادم. نرسیدم. نمیدانم چرا این هفته اینقدر زود گذشت. خسروانی را تمرین کردم ولی نه آنطور که استاد میخواهد. ردیف ماهور چندین جمله ی کلیدی دارد که اکثر گوشه ها و قطعات به آن ختم میشوند یا اصطلاحا فرود می آیند.  تا کنون به دو جمله اش برخورد کرده ایم که یکی از آن دو در پایان قطعات درآمد، آواز، مقدمه ی داد آمده است. پایان مجلس افروز جور دیگری است که به گفته ی استاد عیسی بسیار پرکاربرد و پرتکرار هم هست‌ کمی در اجرای صحیح آن تعلل دارم دو نت چنگ و دو لاچنگ با مضراب راست و چپ روی سیم دوم.

وقتی وارد کوچه شدم و پیرمرد را نشسته روی چهارپایه اش دیدم خوشحال شدم. مثل همیشه سیگار در دست و پا روی پا انداخته بود و پشت به دیوار کافه نادری آفتاب می گرفت. سلام دادم و نان داغ تعارف کردم و مثل همیشه گفت صبحانه خورده ام. گفتم نگرانش شده بودم. گفت به خاطر اعصابم بیمارستان بستری بودم‌. خانه اش میدان شاه است و به یاد دوستان قدیمش که همگی فوت شده اند و در گذشته کافه نادری پاتوقشان بوده است آنجا می آید. پیرمرد خوشحال بود و من نیز .

وارد کلاس شدم. استاد و شاگرد قبلی به شدت مشغول نواختن بودند. کتری روی گاز آرام آرام میجوشید. چای دم کردم و منتظر ماندم. در این فاصله محمدرضا هم رسید. خیلی وقت بود ندیده بودمش. هر دو وارد اتاق آموزش شدیم. استاد عیسی گردنش را بسته بود. از هفته ی پیش اینچنین دیده بودمش. میگفت دکتر گفته است به خاطر ساز زدن است و ورزش غیر اصولی. دوست ندارم استاد را  با این وضع ببینم. 

بابت عدم آمادگیم از استاد عذرخواهی کردم گفتم اگر دانش آموزی بابت نمره ی نامطلوبش از من عذرخواهی کند کلی ذوق میکنم و برایم ارزشمند است. استاد خندید. محمدرضا هم بعد از من اعتراف کرد و عذرخواهی

درس جدیدم گوشه ی دلکش است. هفته ی بعد دو درس باید تحویل دهم. خسروانی و دلکش. چقدر این دوشنبه ها دوست داشتنی تر میشود با ردیف. چقدر من ردیف را دوست دارم.


عکس نوشت: کلاس نادری



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها