مگر میشود کسی اینقدر چندش و تهوع آور باشد که با دیدنش حالت خراب و خرابتر شود؟! کسی که نبودنش بهتر از بودنش است و همچنان نفس میکشد و زنده است‌ کسی که فقط خودش را بخواهد و خودش را ببیند.

 چهارسال است که به بهانه ی خانه سازی، پیرزن را دق داده است. چهارسال است که فرزندانش یک جا نتوانسته اند در خانه ی پیرمرد دور هم جمع شوند و با هم بنشینند زیرا اتاق موقت مسی اشان ظرفیت سه نفر را بیشتر ندارد. چهار سال است در اتاقی که من نامش را طویله گذاشته ام‌ نه کولری روشن شده است و نه بخاری علم شده است. نه غذای خوبی طبخ شده است و نه یک چوب کبریت به اموال خانه اضافه شده است. پیرزن گوشه ی اتاق با یک اجاق سه شعله ی تخت روی زمین آشپزی میکند به شرط آنکه کپسول گازشان را پسرانش پر کرده باشند‌. امروز دو ساعت تمام مهربان همسر در شهر پیرمرد خیابانها را گشته است تا برای اجاق گاز و گرمای آن طویله کپسول گاز پیدا کند و خوشبختانه نیافته است‌. اشتباه از همسر و دیگر فرزندان است که حرف شنوی اشان از پیرمرد ظلم بزرگی را نثار پیرزن کرده است. بارها گفتمشان ولی باز تا پیرمرد شکم گنده و چندش امر میکند دست به سینه ادای احترام میکنند. کاملا معتقدم پیرمرد متوسل به جادو و جنبل شده است چون گذشته ی خوبی هم برای فرزندانش رقم نزده است و هر چه بوده است رنج بوده است و عذاب و کارشبانه و نداری!

هیچوقت نمیبخشمش نه به خاطر ظلم هایی که به پیرزن و فرزندانش روا میدارد. به خاطر تهمتی که در گذشته ی نه چندان دور ناجوانمردانه بر من زد!

مگر میشود کسی تا این حد چندش آور باشد


+ سنجاق شود به پستهای پیرمرد



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها